پ.ن:تنها کاری که در برابر پستت میتونستم بکنم همین بود که اینجا کپیش کنم...
این روزا که خیلی دوریم هی یاد لحظه هایی میفتم که حس کردم چقد دوست دارم! که حس کردم بدون تو قرار بود چه زندگی نکبتی داشته باشیم. موقعایی که دوست داشتم الکی بت بگم " دوسِت دارم احمق جان!" که تو پوزخند بزنیو بگی " احمق، جان؟! " که نخوام بت یاداوری نکنم که من همیشه دلم خواسته همه چی تعادل داشته باشه. اگه جو خیلی عشقولانه شد یکم جدیش کنم ، اگه خیلی جدی شد بیام جلو بوست کنم ، هرچند یه بار تو بردی ، یادت که هست ؟!